یکی از موضوعاتی که همیشه در بین فوتبالدوستان موجب چالش شده است این موضوع بوده؛ تیمی که توپ را در اختیار دارد و مالکیت توپ را دارد میتواند به موفقیت برسد و یا تیمی که توپ را به حریف میدهد و از موقعیت های ایجاد شده خوئ نهایت بهره را میبرد.
پیش بینی بازی های ورزشی در بتکارت
به گزارش وبسایت football-observatory، اگیل اولسن ملیپوش اسبق تیم ملی نروژ، مدرس فعلی دانشگاه ورزش این کشور و از پژوهشگران فوتبال تئوری مشهور «موقعیت توپ و نه مالکیت توپ» را مطرح میکند و معتقد است که آمار انتهایی درصد مالکیت توپ لزوما نمیتواند دلیلی بر برتری یا ضعف تیمها باشد. اولسن در مطالب علمی خود بیان میکند که نه مالکیت توپ بلکه «موقعیت» توپ در فوتبال روز دنیا دارای اهمیت است. اولسن میگوید که تیمها با توجه به تعداد پاسهای زیاد در یک سوم دفاعی و مرکز زمین میتوانند درصد مالکیت توپشان را در انتهای بازی افزایش دهند اما با توجه به «موقعیت توپ» که کاملا دور از دروازه حریف است، عملا این مساله سودی برایشان به ارمغان نمیآورد. به عنوان مثال تیم اول گرچه ۵۹ درصد از مالکیت توپ را عهدهدار بود اما تنها ۱ بار توانست ضرباتش را راهی چارچوب دروازه تیم دوم کند در حالی که همین عدد برای تیم دوم ۸ است که تفاوتی معنادار به نظر میرسد. حتی مجموع ضربات به سمت دروازه دو تیم نیز تفاوتی معنادار دارد و تیم دوم ۷ ضربه در مجموع بیشتر از تیم اول راهی دروازه کرده است.
جاناتان لیو فوتبالنویس مشهور در مطلبی که برای نشریه تلگراف به رشته تحریر در آورده تاکید میکند که لزوما تیمهای بهتر در طول ۹۰ دقیقه دارای مالکیت توپ بیشتری نیستند و مالکیت توپ زمانی میتواند دلیلی بر برتری یک تیم نسبت به حریفش باشد که در یکسوم تهاجمی بتواند خطرات گوناگونی را ایجاد کند. لیو همچنین معتقد است که علاقه به داشتن مالکیت توپ مسئله ای کاملا سلیقهای است و به طرز دید و نگرش سرمربیان بستگی دارد. به عنوان مثال تیمی که از بازیکنان پست ۸ و پست ۱۰ قدرتمندی برخوردار باشد قطعا سرمربی آن علاقه خاصی به حفظ توپ و به گردش در آوردن آن خواهد داشت در حالی که یک سرمربی بدون داشتن چنین ابزاری بدون شک ترجیح میدهد مالکیت توپ را به حریفانش واگذار کند. در رابطه با همین دیدگاه نظرات جالب دیگری نیز وجود دارد. دیگو تورس از خبرنگاران مشهور فوتبال اسپانیا که از افراد نزدیک به ژوزه مورینیو در زمان حضور این سرمربی پرتغالی در مادرید محسوب میشد، در آخرین کتابی که به رشته تحریر در آورده برخی از یادداشتهای فنی ژوزه مورینیو را منتشر کرده است. بعضی از این یادداشتها که به مالکیت توپ و اهمیت آن مربوط میشود نکات جالبی را در خود جای داده است: “۱- هر تیمی که توپ را در اختیار داشته باشد، استعداد بیشتری برای اشتباه کردن دارد. ۲- تیمی که توپ را در اختیار داشته باشد با ترس بیشتری فعالیت خواهد کرد.” از این نکتهها در مییابیم که مسئله مالکیت توپ یک مسئله کاملا سلیقهای و نگرشی محسوب میشود. ژوزه مورینیو فارغ از هر نوع ابزاری که در اختیار دارد، چنین نگرشی به مالکیت توپ دارد اما سرمربی همچون گواردیولا کاملا متفاوت نسبت به او میاندیشد. هیچ ایرادی نمیتوان به فلسفه هیچ کدام از این ۲ نابغه دنیای فوتبال وارد کرد.
مالکیت توپ برخی اوقات میتواند بدترین آسیب را به یک تیم بزند
درصد مالکیت توپ تیمهای بزرگ اروپا در فصول اخیر
به فوتبال روز دنیا نیز که نگاه کنیم مصداقهای زیادی را در رابطه با این مسئله یافت میکنیم. به عنوان مثال رئال مادرید ژوزه مورینیو با انواع و اقسام از هافبکهای برتر دنیا ۶ بار دروازه والنسیا را باز کرد در حالی که تنها ۳۷ درصد از مالکیت توپ را عهدهدار بود. آیا این مسئله آبروی باشگاهی به عظمت مادرید را به خطر انداخته یا نشان از برتری والنسیا داشته است؟ یونایتد با صدها میلیون پوند خرج در الدترافورد در جریان پیروزی برابر اورتون تنها ۴۷ درصد از مالکیت توپ را عهده دار بود اما کسی مدعی نشد که لوئیس فن خال آبروی یونایتد را به خطر انداخته است. کره جنوبی با امکاناتی کهکشانی و انبوهی از بازیکنان بین المللی در همین جام ملتها مالکیت توپی ۵۰-۵۰ مقابل کویت از خود ثبت کرد اما صحبتی از آبروریزی به میان نیامد. اتلتیکو مادرید تنها ۴۲ درصد از مالکیت توپ را مقابل بیلبائو عهده دار بود اما ۴ بار دروازه این تیم را گشود. آیا میتوان گفت بیلبائو تیم برتر میدان بوده است؟! گروهی از محققین فوتبال در دانشگاه استرالیا طی مطالعاتی که در لیگ آ این کشور انجام دادند دریافتند که تیم واندررز در حالی در رده نخست جدول اولیه این لیگ قرار گرفت که تنها در یک بازی، دقت کنید، در یک بازی از حریفانش توانست مالکیت توپ بیشتری را به ثبت برساند. یافتههای این محققین در مقالهای تحت عنوان “چرا مالکیت توپ می تواند به ما دروغ بگوید؟” منتشر شده است که در آن اطلاعات و آمارهای زیادی در رابطه با به گردش درآوردن توپ به طور بیهدف قرار گرفته و تاکید شده است که مالکیت توپ زمانی دارای اهمیت خواهد بود که در یک سوم تهاجمی حریف و به طور با برنامه در راستای خلق موقعیت انجام شود.
جاناتان ویلسون از مشهورترین تاکتیک نویسان و پژوهشگران دنیای فوتبال در مطلبی تحت عنوان “مالکیت توپ چه اندازه اهمیت دارد؟” که برای نشریه گاردین به رشته تحریر در آورده خاطره جالبی از آریگو ساکی کبیر که یکی از مخوفترین تیمهای دوران را هدایت کرده نقل میکند: ” زمانی که به فان باستن و گولیت گفتم مالکیت بدون برنامه توپ هیچ کاری را در برابر یک دفاع منظم از پیش نخواهد برد، آنها تعجب کردند. به همین علت ۵ مدافع را با برنامه راهی میدان کردم و فان باستن و گولیت را نیز به همراه ۸ بازیکن دیگر در فاز تهاجمی قرار دادم. سپس به گولیت و فان باستن اشاره کردم که اگر میتوانید دروازه پنج مرد من را باز کنید. اما آنها به همراه ۸ بازیکن دیگر هیچگاه نتوانستند این کار را انجام دهند علیرغم اینکه مالکیت توپ را کاملا در اختیار داشتند و تعداد پاسهای زیادی را نیز میان یکدیگر تبادل کردند. من هر روز در تمرین این حرکت را تکرار میکردم اما آنها هیچگاه موفق به باز کردن دروازه نشدند.”
این که تیم ملی ما با توجه به داشته هایش، سطح لیگ و سطح فوتبال پایه و همچنین ساختار کلی فوتبال ایران عملکرد خوبی طی ۳ بازی در مرحله گروهی از خود نشان داده یا خیر، مسئلهای کاملا جدا محسوب میشود که کاملا قابل بررسی است. اما اینکه تصور کنیم شاگردان کیروش به علت آنچه کمتر بودن آمار مالکیت توپ میخوانیم، بازی ضعیف تری را نسبت به حریفانشان انجام دادهاند، مسئلهای کاملا غلط و اشتباه است. درصد مالکیت توپ به هیچ عنوان نمیتواند لزوما بیانگر برتری یک تیم در زمین مسابقه باشد چرا که همانطور که اشاره شد مالکیت توپ نیز دارای کیفیتهای متفاوت است. هیچ تیمی در فوتبال روز دنیا با مالکیت توپ کمتر آبرویش نمیرود و در نقطه مقابل هیچ تیمی نیز با درصد مالکیت توپ بالاتر برای خودش نمیتواند آبرو جمع کند. شاگردان کیروش قطعا در فاز تهاجمی عملکرد ناامید کنندهای از خود به نمایش گذاشتهاند اما آن ها به هیچ وجه آبروی فوتبال ایران را با واگذار کردن مالکیت ۵۹ درصدی به قطر در معرض خطر قرار ندادهاند. آمار درصد مالکیت توپ در انتهای بازی لزوما نمیتواند بیانگر برتری یا عدم برتری تیمی باشد و تنها یک آمار است همچون دیگر آمارهای موجود گاهی وقتها کمی مطالعه به راحتی میتواند نه تنها در فوتبال، بلکه در هر موضوع دیگری نیز راهگشا باشد.