سیستمهای فوتبالی بسیار زیادی برای ترکیب یک تیم وجود دارند که هر تیم و سرمربی با توجه با تاکتیک و بازیکنانی که در اختیار دارد، چینش تیم خود را انتخاب میکند. در این مطلب به دو سیستم پرطرفدار ۳-۵-۲ و ۴-۲-۳-۱ خواهیم پرداخت.
پیش بینی بازی های ورزشی در بتکارت
سیستمهای فوتبالی و چگونگی چینش بازیکنان در ترکیب یک تیم
پیدایش سیستم ۳-۵-۲ با توجه به نیاز دنیای فوتبال
از ابتدای شروع فوتبال همواره سیستمهای جدیدی با گذشت زمان کشف شدند و رفته رفته به سیستم ثابت برخی تیمها تبدیل گردیدند. از حول و حوش سال ۱۹۸۲ احساس شد که برای تغییر باید سیستمی جدید را ارائه کرد. به همین خاطر، پس از جام جهانی ۱۹۸۲ اسپانیا، فیفا مطالعاتی برای فراهم آوردن پشتوانه آماری لازم جهت تدارک دیدن سیستمهای جدید انجام داد. در مطالعاتی که انجام شد مشخص گردید که تیمهایی که قدرت جنگندگی بیشتری دارند و میتوانند در میانه میدان موثرتر بازی کنند، این قضیه میتواند برای آنها یک امتیاز محسوب گردد و قدرت بیشتری را نسبت به حریف دارا میباشند. پس بیاییم سیستمی طراحی کنیم که علاوه بر کار دفاعی و خط حمله برروی میانه زمین تمرکز بیشتری داشته باشد. اولین مثال برای این سیستم را میتوان دیدار نیمه-نهایی جام جهانی ۱۹۸۲ میان آلمان غربی و فرانسه درنظر گرفت که مشخص شد این قضیه درست میباشد. بعد از آن در یورو سال ۱۹۸۴ باز هم تحقیقات بیشتری انجام شد و تقریبا به تایید نهایی کارشناسان زبده فوتبال رسید که تقویت در میانه زمین با قدرت فیزیکی بیشتر میتواند کمک شایانی به قویتر شدن تیمها کند. بعد از تایید کارشناسان فیفا برای این سیستم مربیها شروع کردند تا این سیستم را در تیم خود پیاده کنند. آنها سیستمهایی تمرینی بر پایه قدرت فیزیکی بیشتر، استقامت و آمادگی جسمانی طراحی کردند. تعدادی از مربیان از پیشروان تئوریپردازی دفاع و حمله بر پایه قدرت جنگندگی شدید در میانه میدان شدند و به کار گرفتن آنها از این سیستم روز به روز بر ترویج آن کمک کرد. در سال ۱۹۸۶، کارلوس بیلاردو از آرژانتین و فرانس بکنبائر از آلمان غربی در نهایت سیستم ۳-۵-۲ را به معرض عموم گذاشتند و این موضوع به شدت استقبال و سریعا به تایید کاربلدان رسید.حتی ناگفته نماند این دو نفر به کمک خوبیهایی که این سیستم داشت، تیمهای خود را به دیدار نهایی جامهای جهانی ۸۶ و ۹۰ رساندند که این موضوع مهر تاییدی بر صحت حرفهای آنها و تمام کسانی بود که برروی این سیستم تمرکز کردند و این ایده و سیستم آن را به دنیای روز فوتبال وارد ساختند.
وضعیت مدافعان در سیستم ۳-۵-۲
همانطور که مشاهده میکنید خط دفاعی را سه نفر تشکیل میدهند. در ابتدای پیدایش این سیستم دو نفر وظیفه توپ گیری را دارند و یک نفر توپ را پخش میکند و به نوعی دیگر کمی عقب تر از دو مدافع دیگر قرار میگیرد تا فضای پشت آنها را پوشش دهد تا به نوعی اوضاع را مدیریت کند و در صورت بروز مشکل بتواند توپ را جمع کند. همانطور که همهچیز با گذشت زمان تغییر کرد، این چینش دفاعی هم از این قاعده مستثنی نبود و رفته رفته شکل دیگری را به خود گرفت. در برخی مواقع چینش این دفاع به صورت قوسی است و در برخی دیگر به هنگام حمله تنها یکی از این دو حق حرکت به جلو دارد و پس از رفتن یکی از دو وینگبک به جلو، ۳ مدافع به سمت جای خالی او شیفت میکنند و وینگبک دوم، که حرکت نکرده، به عقب برمیگردد و بدین ترتیب حالتی گذار از دفاع ۴ نفره ایجاد میشود که البته نمود زیادی ندارد. با انجام این موضوع و به تبع آن حفظ کردن سازمان دفاعی، تیم میتواند این نقطه ضعف را برطرف کند. توپ پخشکن یا به اصطلاح فوتبالی سوییپر باید باتجربه، بااعتماد به نفس و بازیخوان باشد. هم چنین باید دارای سرعت مناسب بوده، بتواند از توپ به خوبی استفاده کند، چه در کنترل توپ و چه برای ارسال پاسهای کوتاه و بلند. وی در کاورکردن و تکلینگ نیز باید تبهر داشته باشد. قد سوییپر معمولاً بین ۱۷۰-۱۸۰ سانتیمتر است تا از لحاظ فیزیکی با خصوصیات مورد انتظار نیز مطابقت داشته باشد. حضور این مدافع یک مزیت بزرگ دارد. هنگامی که تیم در فاز حمله قرار میگیرد، یاران خط میانی و دفاعی حریف بازیکنان میانی و حمله تیم را مارک میکنند و در این هنگام سوییپر میتواند به جلو برود و با اضافه شدنش به خط میانی و حتی گاهی به خط حمله، باعث به هم ریختگی یارگیری حریف شود که این امر عنصر غافلگیری را در پی دارد. دو مدافع دیگر، باید در پاس دادن، بازیخوانی، تکلینگ، بلوکه کردن توپ و زدن ضربات سر مهارت داشته باشند و سرعت لازم برای واکنش نشان دادن به حملات و ضد حملات حریف را نیز باید داشته باشند تا سوییپر بتواند کار خود را به خوبی انجام دهد. نقش این دو مدافع که به اصطلاح به آنها استاپر نیز گفته میشود نیز بسیار مهم است. زیرا اگر حملاتی صورت گیرد باید توسط این دو دفاع در جهت خود خنثی شود وگرنه یار حریف به سمت سوییپر میرود و در صورتی که سوییپر با یار دیگری درگیر باشد مدافعان در توپ گیری دچار مشکل میشوند.
وضعیت هافبکها در سیستم ۳-۵-۲
تمرکز این سیستم برروی همین میانه زمین بوده است که هافبکها نقش بسیار مهمی را ایفا میکنند. از همان موقعی که این سیستم ابداع نیز شد قرار بر این بود که تیمهایی که در میانه زمین بازیکنانی جنگنده دارند و از قدرت بالایی در وسط زمین برخوردار هستند از این سیستم استفاده کنند. هافبکها در این سیستم شامل دو بازیکن به اصلاح وینگ بک و سه هافبک میانی است که هرکدام نقشهای متفاوتی دارند. وینگبکها باید دارای سرعت، استقامت و توانایی استارت زدن سریع باشند چرا که وظیفه آنها کاورکردن کل طول کناری زمین طی ۹۰ دقیقه است. این بازیکنان اغلب بین ۱۶۵-۱۷۵ سانتیمتر قد دارند. در مورد مهارتهای لازم نیز باید بتوانند به خوبی سانتر کنند و همچنین کنترل توپ خوبی داشته باشند.اما هافبکهای میانی، قلب تیم را تشکیل میدهند. دو مدل مختلف را میتوان برای قلب تیم انتخاب کرد. مدل اول این است که یک هافبک دفاعیبه اصطلاح رجیستا یا بازیساز به سمت عقب و دو هافبک میانیبه اصطلاح شاتر که این دو باید با دوندگی بیامان خود هم به وینگبکها در فاز حمله کمک کنند. با اضافه شدن گاه گاه به کنارهها و هم به خط حمله ملحق شوند. همچنین با دوندگی در کانالهای موجود، فضاسازی کنند. مدل دوم نیز استفاده از دو هافبک دفاعی و یک هافبک تهاجمی است. وظیفه طراحی حملات و سازماندهی هنگام دفاع بر عهده این ۳ نفر است و این ۳ هافبک نقطه قدرت ۲-۵-۳ به شمار میروند چرا که با حضور ۳ نفر در میانه میدان، میتوان در نبرد با سیستمهایی مانند ۲-۴-۴ یا ۱-۱-۴-۴، که دو هافبک میانی دارند، برای کنترل میانه میدان، به پیروزی رسید. همچنین میتوان به مقابله با سیستمهای ۳-۳-۴ و ۱-۵-۴، که دارای ۳ هافبک میانی هستند، پرداخت زیرا هرطوری هم که حساب شود باز هم میانه میدان و خط دفاعی برای سیستم ۳-۵-۲ قویتر میباشد و در نبرد تن به تن بازیکنان در صورتی که هر بازیکن نقش خود را به خوبی بتواند ایفا کند پیروز خواهد بود.
وضعیت مهاجمان در سیستم ۳-۵-۲
به صورت معمول دو مهاجم در این سیستم استفاده میشود که این دو مهاجم میتوانند به تهاجمی شدن این سیستم با توجه به خط میانی پر تعداد نیز کمک کنند. این دو بازیکن میتوانند خصوصیات یکسان یا متفاوتی داشته باشند. میتوان از یک مهاجم بلندقد سرزن و یک مهاجم ریزنقش سریع یا از دو مهاجم ریزنقش یا دو مهاجم بلندقد استفاده کرد. این موضوع وابسته به خریدهای هر تیم و نفرات در دسترس تیم در فاز تهاجمی است که با توجه به بازیکنانی که یک باشگاه در اختیار دارد متفاوت خواهد بود.
برخی باشگاهها هستند که برای پیاده سازی سیستم مورد نظر خود مهاجمانی را در بازار نقل و انتقالات هدف قرار میدهند که با شرایط آنها سازگاری باشد مثلا مهاجمان قدبلند یا با جثه ریز، یا مهاجمی که قابلیتی دوندگی دارد در مقابل مهاجم سرزنی که در اختیار دارد. در کل منظور این است که برخی تیمها فقط ستاره میخرند و او را با شرایط تیمی سازگار میکنند و برخی دیگر صرفا بازیکنانی را میخرند که ویژگی مدنظر آنها را دارا باشد.
نقطه ضعف سیستم ۳-۵-۲ چیست؟
یک نقطه ضعف در این سیستم وجود دارد که البته به بازیکنان موجود در یک تیم و توانایی آنان وابسته است. ولی ضعف در کنارهها یا به تعبیری دیگر، موفقیت یا شکست این سیستم به عملکرد وینگبکه بستگی دارد چرا که آنها به تنهایی باید نقش یک مدافع کنار و یک وینگر را بازی کنند. زیرا آنها باید در طول ۹۰دقیقه در طول زمین بازی کنند و این موضوع حتی بازیکنان بسیار حرفهای را نیز خسته میکند. ولی اکثر مربیان برای این موضوع تدابیری را اندیشیدهاند. زیرا دویدن یک بازیکن به صورت ثابت توان بازیکن را میگیرد. برای رفع این مشکل، بعضی از مربیها وینگبکها را عقبتر قرار میدهند که باعث کمبود قدرت تهاجمی میشود. این کار سیستم را به ۲-۳-۵ تغییر میدهد. در این صورت از هافبکهای میانی خواسته میشود هنگام حملات به کناره-ها رفته به وینگبکها کمک کنند اما این موضوع باعث کاهش نفرات در میانه میدان میشود که این موضوع آسیب پذیری در خط میانی را به همراه دارد. گاهی نیز مربیان وینگبکها را جلوتر قرار میدهند که باعث ایجاد ضعف دفاعی میشود. در هر صورت در هر سیستمی نقاط ضعف و قدرتی قرار دارد و همه این موضوعات به توانایی بازیکنان و چینش سرمربی و چگونگی استفاده از آنها برمیگردد. در ضعفی که گفته شد اگر همینطور سرمربی بخواهد برای کمک به خط قبل بازیکنان را به عقب بکشاند طبیعتا علاوه بر ضعف اولیه که در دفاع بود، مهاجمان نیز تغذیه نمیشوند و تیم در گلزنی دچار مشکل میگردد.
پیدایش سیستم ۴-۲-۳-۱ با توجه به نیاز دنیای فوتبال
در همان زمانها که سیستمهای مختلف توسط فیفا و کارشناسانش ارائه میشد، از برخیها استقبال میشد که هم اکنون نیز مورد استفاده قرار میگیرد. یکی دیگر از سیستمهایی که در آن زمان مطرح شد و استقبال خوبی از آن شد سیستم ۴-۲-۳-۱ بود که مبانی اجرای این سیستم به اواخر دهه ۱۹۸۰ بازمیگردد. قبل از این سال این سیستم به دست بررسی رسید و بعد در سال ۱۹۸۱ نمایشهای میلان به رهبری آریگو ساچی به این صورت شکل گرفت. ساچی معتقد بود فاصله آرمانی بین مهاجم نوک و مدافع میانی در شرایطی که توپ در اختیار تیم نیست نباید بیشتر از ۲۵ متر باشد و بنابراین بر کاهش فضای بین خطوط تاکید میکرد. اما بازی با سیستم ۱-۳-۲-۴ در این دوران آسان نیست. میلان عصر ساچی از برتری جسمی برابر حریفانش بهره میجست. در حالی که امروز آمادگی اکثر تیم ها بالا رفته و در عین حال اجرای قوانین تغییر کرده آفساید، استراتژی مبتنی بر آفسایدگیری را مخاطره آمیزتر کرده است. حالا سه منطقه بین خطوط سیستم ۱-۳-۲-۴ وجود دارد. یعنی یک منطقه بیشتر از دو منطقه بین خطوط سیستم ۲-۴-۴.
در عین حال تغییر و قوام گرفتن سیستم ۱-۳-۲-۴ هنوز تمام نشده، چنان که اخیرا از این سیستم به عنوان یک ابزار دفاعی هم بهره بردهاند. یعنی گاهی دو بازیکن از سه بازیکن پشت سر مهاجم عقب آمده و چهار بازیکن برابر چهار مدافع بازی می کنند. آن چه که فاصله بین مردان میانی و مدافعان را برای دریافت توپ کاهش داده ولی در عین حال دو مهاجم را تنها میگذارد. راه حل متداول بازگشت یکی از دو بازیکن به عقب و واگذاری نقش پیوند دهنده بین هافبک ها و مهاجم جلو مانده است. خوانمو لیلیو،که بعد مربی تیم المیرا شد، نخستین مربی بود که در فصل ۱۹۹۲/۱۹۹۱ زمانی که رهبری کولتورال لیونسا را برعهده داشت، آگاهانه سیستم ۱-۳-۲-۴ را پیاده کرد. او می گفت “قصد من اعمال فشار بر حریفان و کسب توپ در زمین آنها بود. با آن سیستم میتوانستم با چهار مهاجم بازی کنم.
بهنظر میرسد اکثر کسانی که این سیستم فوتبالی را میپسندند دوست دارند تهاجمیتر بازی کنند چرا که یکی از مهمترین نکات بازی با چهار بازیکن که کیفیت تهاجمی دارند این است که هافبکهایتان میتوانند جلوتر بازی کنند، همین طور مدافعانتان، یعنی همه بازیکنان از این امر بهره میبرند. ولی همانطور که در سیستم قبلی نیز ذکر شد باید بازیکنان مناسبی در اختیار داشته باشید. آنها باید بسیار دونده باشند. باید بتوانند با در اختیار گرفتن توپ با کارایی بازی کنند تا بتوانند کار هجومی مربی را پیاده کنند. کافی است یکی از آنها توانایی خود را از دست بدهند و خواهید دید که چطور آرایش یک تیم بهم خواهد ریخت. سیستم ۱-۳-۲-۴ در انتهای دهه ۹۰ نیز بسیار متداول شده بود. خاویر ایرورتا در دپورتیوو لاکرونیا آن را چند فصل پیاده کرد. وقتی جان توشک نیز سال ۱۹۹۹ به رئال مادرید بازگشت از جرمی و فرناندو ردوندو به عنوان دو هافبک جلوی مدافعان بهره جست و استیو مک منمان، رائول و الویر بلیچ را جلوی آنها قرار داد. فرناندو مورینتس یا نیکلاس انلکا هم نقش تک مهاجم را بر عهده گرفتند.
فرانسه و پرتغال هم در یورو ۲۰۰۰ سیستم مشابهی را پیاده کردند. فرانسه با یوری یورکائف، زین الدین زیدان و کریستف دوگاری که پشت سر تیری آنری بازی کردند قهرمان شد. در این برهه سیستم ۱-۳-۲-۴ اشکال مختلفی داشت. رویکرد به این سیستم برآمده از دشواریهای عیان شده در سیستم ۲-۴-۴ بود. فوتبال انگلیس که به ۲-۴-۴ تکیه داشت نتیجه نمیگرفت و نمیتوانست به آن چه در اسپانیا میگذشت بی اعتنا بماند. چلسی در آوریل ۲۰۰۰ پنج یک مغلوب بارسلونا شد و منچستر یوناتید هم در خانه سه بر دو به رئال مادرید باخته بود. چلسی و منچستر یونایتد طی دو دیدار رفت و برگشت خود را بداقبال قلمداد کردند، ولی نمیتوانستند کتمان کنند که بیش از حد زخم پذیر بودند. آن روند ادامه یافت. یونایتد در ۱۹۹۸ پس از تساوی بدون گل در موناکو در زمین خود به دلیل گل خورده در خانه حذف شد. چنان که سال پیش برابر بورسیا دورتموند با گل لارس ریکن در اولدترافورد حدف شده بود. این خلا که در تیمهای انگلیسی ظاهر شد آنها نیز به فکر بیفتند تا مانند سایر کشورها به خصوص اسپانیا که قدرت زیادی پیدا کرده بود، از این سیستم استفاده کنند تا شاید بتوانند با کمی تغییر در سیستم خود روند خود را رو به رشد کنند.
وضعیت مدافعین میانی در سیستم ۴-۲-۳-۱
همانطور که مشاهده میکنید این سیستم نیز همانند سیستمهایی با چهار دفاع باید این تعداد را دارا باشد. دفاعی که باید از همه لحاظ بتوانند توانایی لازم را داشته باشد. آنها وظیفه اصلی محافظت از دروازه را برعهده دارند ولی بخاطر وجود دو هافبک دفاعی میتوانند بهتر عمل کنند و حتی به هافبکها در بازی سازی کمک کنند. در این سیستم خط دفاعی قویتر از میانه زمین است چرا که مثلا در سیستم ۳-۵-۲ مشاهده کردید که خط میانی نقطه قوت زمین به شمار میرفت.
وضعیت مدافعین کناری در سیستم ۴-۲-۳-۱
اصولا مدافعین کناری باید سراعت کافی را داشته باشند تا در راه انداختن و ترتیب دادن بازیکنان رو به جلو برای حمله کمک کنند. زیرا اگر از بازیکنان حریف توپگیری انجام دهند این فرصت برای فرار از جناحین مهیا میشود. بازیکنانی سریع، تکل زن و قوی با توانایی سانتر کردن دقیق، مدافعین کناری ایدهآل این سیستم هستند. این بازیکنان باید در حملات شرکت کرده و به کمک هافبک تهاجمی سمت خود، برای حریف مشکل ساز شوند. هم چنین از آن ها انتظار میرود که در جلوگیری از حملات بازیکنان کناری حریف موثر باشند، به همین دلیل سرعت، قدرت و تکلینگ از الزامات هستند. این بازیکنان باید در ضربات ایستگاهی نیز به تیم در دفاع کمک کنند، به همین دلیل توانایی زدن ضربات سر نیز مهم است تا در حمله بتوانند موثر واقع شوند.
وضعیت هافبکهای دفاعی در سیستم ۴-۲-۳-۱
این دو هافبک در اسپانیا به دو محور مشهور هستند. این دو بازیکن در خط دفاعی به مدافعان کمک میکنند تا در صورت خلا از جانب آنان، این دو هافبک کمی به عقب بروند تا جلوی موقعیت حریف گرفته شود. حضور این دو بازیکن از اهمیت بالایی برخوردار است. داشتن دو بازیکن در برابر خط دفاعی، پلتفرمی را برای سایر بازیکنان تهاجمی تیم فراهم می کند که بتوانند بیشتر بر روی کار تهاجمی تمرکز داشته باشند. از بین این دو، اغلب یک نفر بیشتر بر روی تکلینگ و خنثی کردن حملات حریف و دیگری بر روی پخش کردن توپ و بازی سازی تمرکز دارند. طبیعتاً قدرت بدنی بالا، تکلینگ مناسب و قدرت سرزنی به همراه استقامت کافی برای جنگیدن طی ۹۰ دقیقه از مهمترین خصوصیات لازم برای یار جنگنده و قابلیت پاس دادن و دید عالی از مهمترین خصوصیات یار خلاق در این پست میباشند. میتوان گفت قلب زمین به این دو بازیکن بستگی دارد چرا که پس از خنثی کردن حملات آنها میتوانند با هافبکهای تهاجمی به راحتی در تبادل باشند تا موقعیتی عالی را برای مهاجم فراهم سازند.
وضعیت هافبکهای تهاجمی در سیستم ۴-۲-۳-۱
این سه هافبک بیشتر به مهاجم کمک میکنند تا بتواند وظیف خود را انجام دهند و خود آنها نیز با نفوذ به محوطه جریمه یا سانتر از جناحین موقعیتسازی نمایند. سه هافبک تهاجمی پشت سر تک مهاجم قرار دارند. از بین این سه، اصولا یک نفر موظف به بازی سازی از مرکز خواهد بود، با این وجود، گاه در بعضی تیمها، مربی با دادن آزادی حرکت و اجازه جابه جایی به این سه، انتخاب بازی ساز را به عهده خود آن ها میگذارد. اما آن چه اغلب رایج است، یک هافبک تهاجمی مرکزی در میان دو هافبک تهاجمی کناری است. بازیکن مرکزی باید از دید و قدرت دادن پاس بسیار خوبی برخوردار باشد، چرا که سازماندهی حملات تیم در یک سوم نهایی بر عهده او قرار دارد. او هم چنین میتواند به کنارهها رفته و با هافبک کناری و مدافع کناری در آن سمت ایجاد برتری عددی کند. علاوه بر این ها، وی باید در امر پرسینگ و توپگیری نیز به سایرین کمک کند، چرا که از اصول سیستم ۱-۳-۲-۴ تسلط سه نفر بر میانه میدان است، به همین خاطر با برگشتن به عقب و تشکیل مثلث با این امر محقق می شود. دو هافبک تهاجمی کناری، وظیفه ایجاد خطر از کنارهها و هم چنین به تو زدن را دارند. این بازیکنان باید سریع و تکنیکی بوده همچنین توانایی ارسال توپ را نیز داشته باشند. علاوه بر این، توانایی زدن ضربات آخر نیز از نکات مهم به شمار میرود چرا که آنها به لطف بازی سازی هافبک تهاجمی مرکزی، به تعداد مناسب فرصت گلزنی خواهند داشت. در اصل میتوان گفت بار اصلی حملات تیم در این سیستم برروی این بازیکنان است که از کنارهها یا از وسط نفوذ کنند و موقعیتسازی کنند.
وضعیت تک مهاجم در سیستم ۴-۲-۳-۱
همانطور که گفته شد این سیستم میتواند برای یک مهاجم مناسب باشد چرا که به عنوان یک مهاجم نوک سه نفر در پشت وی، در خدمت او هستند تا برای او موقعیتسازی کنند و کافی است او وظیفه خود را به نحو احسن انجام دهد تا تیم صاحب گل شود. هم چنین از نظر حمایت نیز مشکلی وجود نخواهد داشت؛ زیرا سه بازیکن تهاجمی در حملات به وی کمک خواهند کرد و به علت نوع جایگیری آنها، دفاع حریف برای مارکینگ آن ها دچار مشکل می شود و به همین دلیل مهاجم می تواند از این بی نظمی استفاده کرده و در فضاها قرار گیرد. این سیستم، مهاجمی بسیار قوی را میطلبد زیرا علاوه بر گلزنی که واضح است باید در سرزنی و شوت مهارت لازم را داشته باشد، این بازیکن به عنوان اولین دفاع تیم محسوب میشود و باید از همان جلوی دروازه کار پرسینگ را به خوبی انجام داد تا کار برای مدافعان حریف مشکل شود و به نوعی آنها را به زحمت بیاندازد.