کشورهای کمی در قرن ۲۱ ، شرایط عجیب آلمان را تجربه کرده اند. این کشور در دو جنگ جهانی شکست خورد، یکی از نفرت انگیز ترین رهبران جهان را به خود دید، و نیز پس از پیروزی متحدین در سال ۱۹۴۵ ، به دو کشور و منطقه مجزا تقسیم شد. شاید خشونت در دوران جنگ سرد به اندازه وقایع پیش از آن نبوده باشد، اما خطر بروز جنگ اتمی همیشه حس می شد و آلمان در قلب این جنگ احتمالی قرار داشت. در سال ۱۹۹۰ و الحاق مجدد آلمان شرقی و آلمان غربی به عنوان یک کشور بود که باعث شد صلح در بزرگترین کشور اروپا رنگ واقعیت به خود گیرد.
داستان پیدایش بوندس لیگا آلمان
با جریان داشتن تمام این اتفاقات، بدیهی است که فوتبالی در آن روزگار کشور آلمان در جریان نبود. اما در دوران جنگ سرد، بوندس لیگا آلمان ، اولین رقابت های حرفه ای فوتبال آلمان متولد شد که تا به امروز نیز همچنان پیگیری می شود. تا سال ۱۹۹۱، تنها، تیم های حاضر در آلمان غربی اجازه حضور در آن را داشتند، در حالی که باشگاه های مستقر در آلمان شرقی، کمی آنطرف تر و پشت دیوار آهنین، لیگ اختصاصی خود را برگزار می کردند.
بوندس لیگا آلمان در سال ۱۹۶۳ و چند دهه پس از آغاز به کار لیگ های مطرح اروپایی نظیر لالیگا و سری آ شروع به کار کرد. دلیل آن نیز احتمالا مباحث و اختلاف نظرات پیرامون حرفه ای گری در ورزش بود. آلمان همیشه در زمینه ورزش آماتور به خود می بالیده و از این روی، راه اندازی سری مسابقات سراسری فوتبال در سطح کشور با این سنت های ملی در تضاد بود. سفر و جابجایی بین شهرها و مناطق مختلف کشور، مخصوصا در آن دوره، خالی از دشواری نبود و نگاهی حرفه ای تر را می طلبید.
اف سی کلن اولین تیمی بود که در رقابت ها به قهرمانی رسید و پس از آن نیز نوبت وردربرمن، مونیخ ۱۸۶۰، آینتراخت برانشوایگ و نورنبرگ بود. بایرن مونیخ برای جشن گرفتن اولین قهرمانی اش تا سال ۱۹۶۹ صبر کرد و پس از آن نیز در سال های ۱۹۷۰ و ۱۹۷۱ قهرمانی به مونشن گلادباخ رسید.
در قهرمانی سال دوم، آن ها تنها با دو امتیاز بیشتر از بایرن مونیخ در رده نخست جدول ایستادند. نبرد در بالای جدول بسیار نزدیک بود، اما در آن سال، این نبرد در قعر جدول بود که به عنوان یکی از تاریک ترین دوره های تاریخ فوتبال آلمان در تاریخ ثبت شده است.
در آن فصل تیم کیکرز اوفنباخ به همراه روت وایس اسن به دسته پایین تر سقوط کرد، آن هم تنها با اختلاف یک گل پایین تر از روت وایس اوبرهاوزن در رده شانزدهم جدول.
هورست گرگوریو کانیاس در آن زمان مالک باشگاه کیکرز بود و پس از شکست ۴-۲ تیمش در خانه کلن در تاریخ ۵ ژوئن، از سقوط کیکرز به دسته پایین تر عصبانی شده بود.
حتی روز بعدش نیز که جشن تولد ۵۰ سالگی خود را برپا کرده بود، همچنان عصبانیت در چهره و درونش مشهود بود. به عنوان یک فرد سرشناس در فوتبال و مالک یکی از ۱۸ تیم برتر کشور، بسیاری از نام های بزرگ ورزش آلمان به این مهمانی دعوت شده بودند. اشخاصی نظیر هلموت شون، سرمربی تیم ملی آلمان غربی و ویلفرد اشتروب، دبیر کل اتحادیه فوتبال آلمان. چندین روزنامه نگار نیز در این مهمانی حضور داشتند.
اگرچه این تیم نتوانست در نبرد بقا پیروز باشد، سوالات اساسی زیادی در آن فصل مطرح شده بود. نتیجه چندین دیدار در خوشبینانه ترین حالت با تردید همراه بود. بر روی بازوی کانیاس یک تتوی جوکر به چشم می خورد، چیزی که او علاقه داشت با آن جلوی مهمانان خودنمایی کند.
شوکه شدن فوتبال آلمان غربی
میزبانِ مراسم اخبار جالبی برای مهمانان داشت و دو نوار ضبط شده را نیز برای آنان پخش کرد؛ اولی شامل صدای وایلد و برند پاتسکه، دو بازیکن هرتابرلین بود که با هم صحبت می کردند. در مکالمه این دو بازیکن به وضوح شنیده می شد که از کانیاس مبلغ ۱۴۰ هزار مارک آلمان تقاضا می کردند تا هرتابرلین مقابل آرمینیا بیله فلد، رقیب مستقیم اوفنباخ در جنگ بقا به برتری برسد. این دقیقا پس از آن بود که خود بیله فلد با وعده ای ۲۲۰ هزار مارکی از هرتا خواسته بود درهمین دیدار به گونه ای بازی کند تا بازنده باشد. وایلد راضی شده بود با ۸۰ هزار مارک کمتر، این کار را برای اوفنباخ انجام دهد.
از آنجایی که این مدرک کافی نبود، کانیاس نوار دوم را نیز پخش کرد که حاوی صدای مانفرد مانگلیتس، دروازه بان کلن و تیم ملی آلمان غربی بود. همانند وایلد، این بازیکن نیز به دنبال دریافت مبلغی بالاتر از دستمزدش بود. یعنی ۱۰۰ هزار مارک. در عوض مانگلیتس به کانیاس اطمینان می داد که کلن بازی خود را به اوفنباخ واگذار خواهد کرد، زیرا این دروازه بان ۵ نفر از هم تیمی های خود را نیز برای این کار متقاعد کرده بود.
با این وجود، کانیاس که به نظر می رسید در این یک مورد به اصول اخلاقی فوتبال همچنان پایبند است این پول را به مانگلیتس پرداخت نکرد. همانطور که پیشتر اشاره شد، اوفنباخ بازی را به کلن واگذار کرد – که در این دیدار، دروازه بان مورد نظر با بازی گرفته نشد – در حالی که بیله فلد موفق شد تیم رده سومی هرتا را در شهر برلین با یک گل مغلوب کند که این تنها سومین پیروزی خارج از خانه این تیم در آن فصل بود. تا قبل از این بازی، بیله فلد با یک امتیاز اختلاف، پایین تر از اوفنباخ قرار داشت، اما با کسب این ۳ امتیاز خود را به رده ۱۴ جدول رساند.
اگر چه تیم کانیاس به دسته پایین تر سقوط کرده بود، او اما کاملا مطمئن بود که با این مدارک می تواند تیمش را به رقابت های بوندس لیگا آلمان بازگرداند. با این وجود و علی رغم اینکه بعدها نیز تایید شد که بیله فلد با پرداخت مبلغی، هرتا را برای شکست مقابل این تیم تطمیع کرده است (با پرداخت مبلغ ۱۵ هزار مارک به هر یک از بازیکنان هرتا)، سقوط اوفنباخ تایید شد. و اینجا بود که اتفاقات بدتری به وقوع پیوست. به همران وایلد و مانگلیتس، کانیاس نیز به صورت مادام العمر از حضور در فعالیت های ورزشی محروم شد. علیرغم اینکه شواهدی مبنی بر رد و بدل شدن پول توسط کانیاس موجود نبود، اما او نیز همانند دو بازیکنی که با او صحبت کرده بودند، گناهکار شناخته شد. پس از آن نیز وی به اقدام برای پرداخت رشوه اعتراف کرد، این چیزی بود که بازرسان آن را تایید کرده بودند. و نیز به خاطر ضبط مکالمات مربوط به تغییر نتایج بازی، صرف نظر از اینکه پولی پرداخت کرده است یا خیر، محکوم شد.
این واقعه، باعث شد کانیاس تلاش زیادی برای کشف بیشتر حقایق در مورد این ماجرا انجام دهد. علاوه بر آن، به نظر می رسید که تیم های درگیر در این جریانات، تنها به هرتابرلین، بیله فلد و کلن محدود نبوده و او از خبرنگاران، بازیکنان و حتی خانواده آن ها خواست که اطلاعت خود را در این زمینه ها با دیگران به اشتراک بگذارند.
در پایان، نتیجه و اثرات این رسوایی چیزی فراتر از انتظار کانیاس بود. در ابتدا او متوجه شد که ماکس لونرنتس، بازیکن تیم ملی آلمان غربی و عضو باشگاه آینتراخت برانشوایگ به دلیل مقاومت و شکست نخوردن تیمش در روز آخر رقابت های فصل در مقابل روت وایس اوبرهاوزن، مبلغ ۴۰ هزار مارک دریافت کرده است. و باشگاه اوبرهاوزن نیز در این قضیه دست داشته است و مالک این تیم، پیتر ماسن به دروازه بان کلن، مانگلیتس مبلغ ۳۰ هزار مارک پرداخت کرده بود تا در تاریخ ۲۲ می، مقابل تیمش شکست بخورد. این پیروزی نقش زیادی در بقای این تیم در رقابت های بوندس لیگا آلمان داشت.
همچنین مشخص شد که شالکه، یکی از بزرگترین تیم های آلمان نیز در این بده بستان های نامشروع دست داشته است. بیله فلد که طبق توافقات، ۳ پیروزی را برای دیدارهای آینده خود تضمین کرده بود، مبلغ ۴۰ هزار مارک به شالکه پرداخت کرد و به این ترتیب می توانست در یکی از دیدار های مهم دیگر خود که مقابل این تیم بود، خیالش از بابت کسب پیروزی راحت باشد. به طور شگفت آوری، ۸ نفر از بازیکنان شالکه، شامل ۳ بازیکن ملی پوش آلمان غربی که به نیمه نهایی جام جهانی ۱۹۷۰ آلمان نیز رسیده بودند سوگند یاد کردند که هیچ پولی را از هیچ طرفی برای تغییر در نتایج فوتبال قبول و دریافت نکرده اند.
کانیاس اطلاعات زیادی را جمع آوری کرد که می توانست بازیکنان زیادی را در ماجرا درگیر کند. زمانی که او اطلاعات خود را منتشر کرد، ۵۰ بازیکن، ۲ مربی و ۶ مسئول از ۷ باشگاه به جرم قبول کردن یا پیشنهاد رشوه برای تغییر نتایج بازی ها یا شکست عامدانه گناهکار شناخته شدند. حتی بایرن مونیخِ بزرگ نیز اتهاماتی را متوجه خود دید، هرچند که هیچگاه ثابت نشد، اما آن ها نیز به پرداخت ۱۲ هزار مارک به دروازه بان دویسبورگ متهم شدند و این بازیکن باید در عوض اجازه می داد باواریایی ها گل های بیشتری را وارد دروازه او کنند. همه آن هایی که گناهکار شناخته شدند، جریمه شده و با تعلیق ها و محرومیت هایی مواجه شدند، اگرچه تعدادی از آن ها نیز در سال های بعد بخشیده شدند، همانند مانگلیتس و کانیاس.
پس لرزه های این رسوایی بسیار زیاد بود. در آن زمان، سقوط از رقابت های بوندس لیگا آلمان یکی از بدترین کابوس های بازیکنان محسوب می شد. در حالیکه دسته برتر به صورت حرفه ای دنبال می شد، در دسته پایین تر شرایط به طور کلی متفاوت بود. بازیکنان حاضر در دسته پایین حداکثر ۵۰۰ مارک در ماه حقوق می گرفتند و برای گذران زندگی خود مجبور بودند در کنار فوتبال، شغل دیگری نیز پیدا کنند. ترس، انسان را به سمت کارهای احمقانه سوق می دهد و همانطور که در جریان این رسوایی خواندیم، بازیکنان برای باقی ماندن در رقابت های دسته برتر و تضمین آینده خود به هر کاری دست می زنند. برای جلوگیری از تکرار این واقعه، یک لیگ حرفه ای دیگر نیز پایه ریزی شد؛ بوندس لیگای ۲. اگرچه همچنان یک قدم پایین تر از بوندسلیگا آلمان محسوب می شد، اما در عوض بازیکنان از نظر حقوقِ ثابت، تامین بودند و نیازی نبود برای بقا در بوندس لیگا، حیثیت فوتبال را زیر سوال ببرند.
حتی مهمتر از آن اینکه یک سال پس از آن و در سال ۱۹۷۲، قانون حداکثر دستمزد نیز حذف شد. حرفه ای گری در فوتبال نهادینه شده بود اما به صورت محدود در حال آغاز به کار بود. در حال حاضر بازیکنان می توانند هر چقدر که ممکن است از باشگاه ها دستمزد دریافت کنند و از دریافت مبالغی که از طرق غیر ورزشی و غیر مشروع شایع است، بی نیاز شوند.
عجیب نیست که از نظر بسیاری از مردم، فوتبال و بوندسلیگا در آن دوره دچار افت شده است. در طی تنها ۲ سال، مجموع تماشاگران ورزشگاه ها از ۶.۳ میلیون نفر در سال ۱۹۷۱ به کمی بیشتر از ۵ میلیون نفر در سال ۱۹۷۳ کاهش یافت. یعنی حدود یک میلیون نفر به ورزش فوتبال در این کشور پشت کردند.
خبر خوب برای بوندس لیگا این بود که تیم آلمان غربی در سال ۱۹۷۴ به مقام قهرمانی جام جهانی دست یافت – علی رغم شکست در مرحله گروهی مقابل آلمان غربی در تنها دیداری که دو تیم در آن روبه روی هم قرار گرفتند – و بایرن مونیخ نیز ۳ بار پیاپی در رقابت های جام باشگاه های اروپا به قهرمانی رسید و به این ترتیب، بوندس لیگا غرور از دست رفته خود را اندکی باز یافت.
برخی از پیامد های اتفاقات مذکور همچنان مشاهده می شود. شالکه به خاطر درگیر شدن در آن رسوایی، هنوز هم در برخی از مناطق به نام FC Meineid یا “باشگاه قسم دروغ” معروف است، به طوری که رقیب آن ها در روهر، یعنی دورتموندی ها دوست ندارند این واقعیت فراموش شود و دائما این رسوایی را به آنان یادآوری می کنند. اما این بدترین قسمت داستان نیست. بسیاری از باشگاه هایی که در آن افتضاح دخیل بودند، اکنون روزگار خود را در دسته های پایین تر فوتبال آلمان سپری می کنند، و خودِ اوفنباخ نیز در دسته چهارم حضور دارد. حتی در سال ۲۰۰۵ نیز یک رسوایی مالی دیگر کشف شد که در آن برخی از داوران در دسته های پایین تر و رقابت های حذفی در نتایج دیدارها تغییر ایجاد می کردند.
مهمانی ای که در ابتدا به بهانه جشن تولد آغاز شد، در ادامه، فراموش نشدنی ترین افتضاح و رسوایی فوتبال آلمان را به به جهانیان معرفی کرد. جشن تولد ۵۰ سالگی هورست گرگوریو کانیاس در تاریخ ماندگار شد. در حالی که تولد ۵۱ سالگی این فرد برای کسی اهمیتی نخواهد داشت.